بنی آدم اعضای یک دیگرند .....

ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ، ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ.

ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ

ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:
ﺑﻨی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرند، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮبنش ﺯیک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ، ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ


ﺑﻪ ﺍینجا ﻛﻪ ﺭﺳید، در خواندن ادامه شعر توقف کرد.
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻘیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ
ﮔﻔﺖ: یاﺩم نمیاد
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: یعنی چی؟  این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴتی ﺣﻔﻆ کنی؟!

ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: آخه ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮیض هست ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ی ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ
ﻣﻦ ﺑﺎید ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎیم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، من را  ببخشید.

ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ببخشید؟ ﻫﻤین؟!
ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭی ﻛﻪ ﺩﺍﺭی ﺑﺎید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣیکرﺩی ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!

ﺩﺭ ﺍین ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی، ﻧﺸﺎید ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩمی!

حالا همه با هم کف مرتب به افتخار دانش اموز!!

لحظه آخر



نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه ؛

همیشه لحظه آخر خدا نزدیک تر میشه ...

زن!!!!


ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿد،

در بهترین حالت ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﺪ؛

ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿﺪ،

ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﺴﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍید ...

بریگم یانگ


ترسناک ترین جمله دنیا!


 اون روزها ، وقتی دانش آموز بودیم ؛

  یکی از ترسناک ترین جملات دنیا ، این بود که :

 "  یه برگه از کیفتون بیارید بیرون "


کودکی


دلم برای کودکیم تنگ شده....


برای روزهایی که باور ساده ای داشتم
همه آدم ها را دوست داشتم...
مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم
مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود...
دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم
از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم
تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود
دلم برای خدا تنگ شده ...
خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم...
دلم برای کودکیم تنگ شده ...

شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت...


موضوع:بهبود وضعیت آموزش ریاضی و چالش های پیش روی

چکیده

عدم توجه به آموزش کافی و درست در دوره ی ابتدایی مشکل بزرگی است . چه بسیار دانش آموزانی که به سطح دوره ی راهنمایی می آیند و هنوز از درک یک مسئله ی ساده ی ریاضی عاجزند ، به این علت که دوره ی ابتدایی ، یک دوره ی حساس در آموزش محسوب می شود و در صورت توجه نکردن به آن ، مشکلات زیادی در آینده ایجاد خواهد شد . در این جا ، این سوال پیش می آید که ، چگونه می توان مفاهیم اولیه ی ریاضیات را از دوره ی ابتدایی برای دانش آموزان یاد داد تا درک درستی از آن ها پیدا کرده و بتوانند در زندگی از آن ها استفاده نمایند؟ و چگونه می توان از به وجود آمدن مشکلات آموزشی ریاضیات در آینده جلوگیری کرد ؟ ما در این مقاله، به روش های نوین آموزش ریاضی در دوره ی ابتدایی پرداخته ایم ، همچنین مشکلات و چالش هایی را که مربوط به روش های سنّتی هستند ، مطرح کردیم. روش هایی که در این مقاله ارائه شده اند ، روش هایی هستند که میل و رغبت دانش آموزان را به درس ریاضی بیشتر کرده و آن ها را کنجکاوتر می سازند.

ادامه مطلب ...

تصاویر زیبا از نقاشی های چهره در چهره

 

تصاویر زیبا-هنرمند اوکراینی اولگ شیپلیاک این نقاشی های زیبا را خلق کرده است.او عناصر نقاشی را به گونه ای کنار هم گذاشته که چهره هایی در پس نقاشی به وجود آیند.

 

 

«تصاویر زیبا از نقاشی های چهره در چهره»


 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا

 

تصاویر زیبا



حقیقت دنیا

  

سرگرمی, حکایت کوتاه

 

 

حضرت عیسی (علیه السلام) دنیا را دید بصورت عجوزه ای که قدش خمیده و چادر رنگین بر سر انداخته و یک دست خود را به حنا خضاب و دست دیگر را به خون آغشته کرده است.

 

عیسی فرمود چرا پشتت خمیده؟ گفت از بس که عمر کرده‌ام.

 

فرمود که چرا چادر رنگین بر سر داری؟ گفت تا دل جوانان را با آن فریب دهم.

 

فرمود که چرا به حنا خضاب کرده‌ای؟ گفت الحال شوهری گرفته‌ام.

 

فرمود که چرا دست دیگرت به خون آغشته‌ای؟ گفت الحال شوهری کشته‌ام.

 

پس عرض کرد: یا روح الله! عجب این است که من پدر می‌کشم، پسر طالب من می‌شود و پسر می‌کشم پدر طالب من می‌شود و عجب تر اینکه هنوز هیچکدام [از طالبان من] به وصال من نرسیده‌اند و بر بکارت خود باقی هستم.

 

سخن تفکر برانگیز اینشتین

 

اینشتین , سخنان اینشتین , جملات قصار

اگر طالب زندگی خلاق‌تر و نشاط‌ آورتری هستید، باید گاه تأمل و روی سخنان حکمت‌آمیز بزرگان دقت کنید؛ سخنانی که با گذشت زمان، رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرند و می‌توانند نسل‌های متعددی را به پیش ببرند. اینشتین در سال ۱۸۷۹ زاده شد، اما سخنان او تا به امروز معتبر باقی مانده‌اند.

در اینجا با هم شش سخن قصار اینشتین را با هم مرور می‌کنیم:

۱- از گذشته بیاموز، برای امروز زندگی کن، به امید فردا باش.
سخن زیبایی است، ممکن است این حرف را پیش از این هم شنیده باشید، نوع بشر این توانایی تفکر را دارد و می‌تواند حتی لحظه آغاز خلقت و «بیگ بنگ» را با نگاه به کرانه‌های دنیا ببیند، اما در عالم عمل، نگاه خردمندانه به گذشته در جهت درس گرفتن برای زندگی موفق در روز، صورت نمی‌گیرد، بسیاری از ما در آینده‌های نامحتمل زندگی می‌کنیم و چیزی را که هم‌اینک در روبروی ماست، از دست می‌دهیم.

۲- مطرح کردن پرسش‌ها و احتمالات تازه و مشاهده کردن مشکلات قدیمی از زاویه دید تازه، نیازمند تخیل خلاق است و باعث پیشرفت‌های حقیقی در دانش می‌شود.
وقتی من در دبستان بودم موفقیت در گرو گفتن پاسخ‌ درست سؤالات بود، هر سوال تنها یک پاسخ درست داشت و بس. اما با گذشت زمان رفته رفته متوجه شدم که خیلی از سؤالات یک پاسخ ندارند و «یک تعداد» پاسخ «احتمالی» دارند.
از همین رو، شیفته این شدم که به مسائل به صورت طیف و نه یک رنگ واحد نگاه کنم و دیگر ابهام پیرامون آنها آزارم نمی‌دهند. تصور می‌کنم که اینشتین از طریق فیزیک کوانتوم و سخنان خردمندانه‌اش خیلی‌ها را به این سمت سوق داده است.

۳- مهم‌ترین تلاش بشر، کوشش در جهت حفظ اخلاقیات در اعمالش بوده است، توازن داخلی ما و حتی وجودمان به این امر بستگی دارد. فقط اخلاق در اعمالمان است که به زندگی‌مان زیبایی و بزرگی می‌بخشد.

هر گاه به زندگی عادی خودمان و یا کارنامه زندگی افراد بزرگ تاریخ، صاحبان شرکت‌های بزرگ و یا ورزشکاران نامی نگاه کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که فقط دسته‌ای از آنها که اخلاق را در کار و رقابت با دیگران رعایت کرده‌اند، در ذهنمان، تصویری نیکو دارند. افراد جاه‌طلب، ساعی و نابغه زیاد پیدا می‌شوند، اما فقط آنهایی که این استعداد را با حفظ اخلاق به کار می‌گیرند، شایسته ماندگار شدن همیشگی را در ذهن ما دارند.

۴- کل زندگی در واقع یک رشته انتخاب است. ببینید که چه تعداد زیادی از مردم پیدا می‌شوند که در عادات روزانه‌شان به دام افتاده‌اند، آنها گیج و هراسناک و نامتمایز به نظر می‌آیند. برای یک زندگی بهتر باید شیوه زندگی‌مان را انتخاب کنیم.

گرچه ممکن است همیشه و همه جا حق انتخاب وجود نداشته باشد و این حق گاهی از ما سلب شود، اما اگر خوب به زندگی‌تان نگاه کنید می‌بینید که شما می‌توانسته‌اید در برهه‌هایی انتخاب‌های بهتری داشته باشید، اما به دلایلی خود را سرکوب کرده‌اید:
    - انتخاب شیوه صرف کردن وقت آزادتان
    - انتخاب داشتن زندگی‌ای سالم و رسیدن به تناسب اندام یا شکم‌پرست بودن
    - انتخاب اینکه کار کنید یا به مسافرت بروید
    - انتخاب اینکه محل زندگی خودتان را تغییر بدهید یا سال‌های سال با دریغ و درد در جایی که درکتان نمی‌کنند و به شعورتان توهین می‌کنند، زندگی کنید.
    - انتخاب اینکه ظرفیت‌های فکری و استعدادهایتان را عملی کنید یا باعث هرز رفتن آنها بشوید و به کارهای تکراری غیرخلاق خو کنید.

بله! زندگی همه‌اش انتخاب است.

۵- واقعا دیوانگی است که یک کار را بارها و بارها تکرار کنید و انتظار نتایج متفاوتی داشته باشید.

ترجمه فارسی‌ این حرف این می‌شود «آزموده را آزمودن خطاست!»
این سخن بدیهی به نظر می‌رسد، اما در مقام عمل بیشتر مردم پیرامون ما هر روز به صورت‌های مختلف ابراز شگفتی می‌کنند که چرا با وجود اینکه رفتار و کاری را با پشتکار ادامه می‌دهند، تغییری مشاهده نمی‌کنند، سخن قصار دیگری وجود دارد که می‌گوید:

«جهان‌های نو وقتی زاده می‌شوند که طرح‌ها و قالب‌های کنونی در هم بشکنند.»

اگر یک جامعه به طرح‌ها، تفکرات و عادات قدیمی خود ادامه بدهد، نباید انتظار «تغییر» داشته باشد.

۶- دو شیوه برای گذران زندگی وجود دارد. اینکه تصور کنید هیچ معجزه‌ای وجود ندارد و اینکه هر چیزی را در حکم معجزه بپندارید.

زندگی ما ، خود یک معجزه تکراریست. ما به یاری حیات مدام و هماهنگ ۱۰۰ میلیارد سلول بدنمان در سیاره‌ای خُرد در پهنه گیتی که نظمی ظریف دارد، زندگی می‌کنیم. ما می‌توانیم با کالبدمان زیبایی را درک کنیم، تنفس کنیم، یک تماس محبت‌آمیز را احساس کنیم، گلی را ببوییم، فکر کنیم و دیگران را شفا بدهیم، پس زاویه دید خود را عوض کنید و به نیمه پر لیوان بنگرید.

در پایان به سبک برخی نوشته‌های سایت‌ها و وبلاگ‌های خارجی و یا محصولاتی مثل DVDها و بلوری‌ها، دوست دارم یک جایزه اضافی یا Bonus به شما بدهم!

معمولا صاحبان صنایع بزرگ «واقعی»، یعنی آنهایی که با عینی کردن باشکوه تخیلاتی که در ابتدای امر هیچ کس اهمیتی به آنها نمی‌داد، حرف‌ها و پندهای زیادی برای گفتن دارند.

رئیس شرکت آمازون -جف بزوس- یکی از همین افراد است، او چند وقت پیش در بازدیدی از دفتر سایت ۳۷signals حرف‌های جالبی زد:

افرادی که همیشه در طول زمان حق به آنها داده می‌شود، آنهایی هستند که به صورت پیوسته تفکرشان را تغییر می‌دهند. بزوس اصلا فکر نمی‌کند که ثبات فکری زیاد، خصیصه مثبتی باشد. او تصور می‌کند که اگر شما فردا ایده‌ای داشته‌ باشید که در تناقض با ایده امروزتان باشد، ذهن بیماری ندارید.

از دید او باهوش‌ترین آدم‌ها کسانی هستند که به طور پیوسته در شناختشان از پیرامون تجدید نظر می‌کنند و به مشکلاتی که قبلا تصور می‌شد که پاسخی واحد برای آنها یافته‌اند، دوباره نگاه می‌کنند. این افراد، به صورت پیوسته، از زوایای مختلفی به مسائل می نکرند، ایده‌های جدید مطرح می‌کنند، در «نباید»های خود تجدید نظر می‌کنند و شیوه تفکر خود را به چالش می‌کشند.

البته اینها به این معنی نیستند که شما نباید زاویه دید شکل‌گرفته و منسجمی داشته باشید، بلکه غرض این است که شما باید دیدگاه کنونی خود را یک دیدگاه ثابت و بدون تغییر در نظر نگیرید.

از این دید، آدم‌های لجوجی که همیشه بر زاویه دید خود اصرار دارند، آنهایی که محو جزئیات می‌شوند و نمی‌خواهند با فاصله گرفتن از رویدادها، زاویه دید گسترده‌تری پیدا کنند، آنهایی هستند که با گذشت زمان غلط بودن تفکرشان به تدریج به همه ثابت می‌شود.

لایه پشت شیشه


حکایت,حکایت بسیار

 

 

جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.

 

عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟

 

گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.

 

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟

 

گفت: خودم را می بینم!

 

عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی، در حالیکه آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند. اما در آینه لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی. این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن، وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند. اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.